محل تبلیغات شما

نصرآباد ماربین اصفهان



حکایت 

ناسپاس

           بزرگی ناسپاسی را پند همی داد که چرا اینهمهدرد ورنج به بدن همی رسانی ، که این قفس نزد تو امانت است . بقدر منزلت خود زراندوزی کن تا همیشه عزیز باشی  به گذرتاریخ بنگر که زر یا در حوادث نابود می شود یا به سهولت به وارث می رسد . پس رنجتو ، تو را مجالی نیست یا بهره ای .

در طلب    مــال   اگــر    سر کُــنی              عـمر  به   یکـــباره   فنــا   می کــنی

قیمتزر چون تو نباشی چه سود              نان  حیاتت  نخوری ، آن  چه سود

این هـمه  در بقچه  و گنجینه ات             روزو شبت  غصـه  و  بیخوابیت

یا   به  فنــا   سـوزد  و   بر  باد ، باد              یا   بهکـسان  تو   رسـد  شــاد بـاد

 

❀❀❀❀❀❀❀


پیش گفتار

           در مورد نصرآباد ابتدا لازم است بطور خلاصه مواردی را عنوان نمایم ودر ادامه به شرح وتوضیح بیشتر بپردازم :

            در قدیم نصرآباد مردم آداب و رسم و رسومات خاصی داشتند والبته مردم بسختی فراوانی زندگی می کردند . مردم بسیار با صفا ومظلوم بودند والبته دچار برخی خرافات نیز بوده اند مثلا اینکه آب به گربه بپاشید توتولی(زگیل ) روی دست ایجاد می شود  ، برگردن بچه ها طلسم ودعا آویزان کردن و بسیاری دیگر از خرافات رایج که در دین ما وحتی در عزاداریها ، دسته جات ، روضه خوانیها ، وارد کردند  ومتأسفانه بسیاری از آنها هنوز هم ادامه دارد .

           حرفه مردم اغلب کشاورزی ودامداری بوده وپدران ، فرزندانشان را از سن کم مثلاً 6- 7 سالگی بکار می گرفتند ، آنهایی که مغازه دار بودند در مغازه وآنهایی که دامدار وکشاورز بودند در مزرعه فرزندانشان را تعلیم می دادند تا در آینده شغل پدر را ادامه دهند .

         ازدواج در خانوادهای قدیم در سن پایین انجام می شده ، مثلاً دختران در سن بالای 9 سالگی به خانه شوهر می رفته والبته ازدواجها هم عموماً بین هم صنفها وبه تعبیر دیگر افراد غنی بایکدیکر وصلت می کردند وافراد متوسط و یا ضعیف هم با هم سطح خود ازدواج می نمودند .

           البته ازدواج در سن کم محاسنی داشت که دختر و پسر زود به خانه بخت می رفتند و بدینوسیله به لغزش وانحرافات اجتماعی دچار نمی شدند . کما اینکه در قدیم قمار بازی ، عرق خوری ، وفحشاء در مناطق شهری رواج داشت واگر کنترلی روی فرزندان نمی شد و زود ازدواج نمی کردند به انحراف کشیده می شدند.

          اغلب زنها بعد از ازدواج بفکر خانه داری بودند وکمتر از منزل بیرون می آمدند . و بجز شغلهایی مثل مامایی ، حمامی نه ، آرایشگری نه ، پرستاری از کودکان که کار نه بوده، بقیه کارها ومشاغل بر عهده مردها بوده است .

          خروج زنها برای شرکت در مجالس عزاداری بلامانع بوده ومردم در این مجالس چیزهای فراوانی یاد می گرفتند وبه فرزندانشان یاد می دادند وحتی کودکان 5 سال به بالا را به مجالس ومحافل عزاداری می بردند .

          تنها مرجع آموزش مردم برای باسواد شدن همین مکتبخانه ها بود و مردم فرزندانشان را به نزد معلم مکتبخانه ها می بردند تا قرآن یاد بگیرند ، درسهایی مثل پنجل الحمد و روخوانی قرآن دراین مکتبخانه هاآموزش داده می شد . و بمرور مدارس جدید تأسیس و رشد فکری وسواد مردم بالا رفت .

         بطور کلی بافت اجتماعی جامعه قدیم ما بطور بسته بود و تعصبات مذهبی در بین مردم رواج فراوان داشت ونفوذ کلام مراجع برای مردم حجت بود . والبته بمرور زمان و بر اثر غفلت مردم و خانوادها نفوذ سیطره افکار غربی در جامعه باعث تعدیل افکار مردم وگرایش بسوی مدگرایی وفرهنگ جدید گردید .

          مردم قدیم وکسبه به حرفه دیگران احترام می گذاشتند واینطور نبوده که مثلاً یک بقال ، هم بقالی کند وهم بزازی وهم زرگری ،آنها در کار همدیگر دخالت نمی کردند وهر کسی حرفه خود را انجام می داده .

          لباس مردم در قدیم در خور شخصیت آنها بوده ، اغلب متمکنین و پولدارها لباسهای فاخر ، قبای بلند وعبای اعلا وگرانقیمت می پوشیدند ،  آنهاکلاه شابگاه ، گیوه ملکی می پوشیدند و با وقار و غرور حرکت می کردند . وافراد ضعیف جامعه  کلاه ارزان از جنس نمد، لباسهایی از جنس متقال مشگی و کرباس وقبایی کوتاه وکفشهای وصله دار وکم بها می پوشیدند وگاهی بسیاری از مردم حتی کفش هم نمی پوشیدند . در زمستان یکی از دغدغه های مردم لباس بود که مردم متوسط وضعیف محله بیشتر از پوست حیواناتی مثل گوسفند وگاو برای خود پوستین و پوشاک گرم تهیه و می پوشیدند .

         خانه های افراد متمکن اغلب بزرگ وجا دار بود ، در داخل خانه های خود اطاقهایی مخصوص پذیرایی از میهمانان داشتند وداخل اطاقهای خود را با آینه کاری وگچبری تزین می کردند .

          افراد ملاک و مالدار بر مردم ضعیف تسلط داشتند و رعیت را تحت فشار قرار می داند . گاهی اگر نزاعی بین مردم عادی ومرفهین بوجود می آمد حکومت نیز از آنها حمایت می کرد. ضعفا برای سیر کردن شکم فرزندان خود با مشکل مواجه بودند بطوری که گاهی حاضر بودند املاک خود را در قبال دریافت غذا در اختیار مالکان بزرگ قرار دهند .

          یکی از معظلات قدیم بدلیل فقر وگرسنگی ، پدیده گدایی وتکدی گرایی بود که گاهی افرادی با لباس ، کلاه یا شال سبز با سوء استفاده از مذهب و احساسات و سادگی مردم اقدام به اخاذی وگدایی می کردند ، اما هرچند مردم با این قبیل کارها مخالف بودند اما احساساتشان به این لباس سبز برانگیخته می شد وناخودآگاه در جامعه گدا پروری رواج پیدا می کرد .

           در قدیم قانون جامع وکارسازی وجود نداشت و مرجع رسیدگی به اختلافات ملکی وخانوادگی مردم و یا ثبت املاک وازدواج عمدتاً توسط علماء ، ت ،کدخداها ، دشتونها و برخی بزرگان محل بودند که مردم به آنها مراجعه می کردند .

           عمده اختلافات مردم در قدیم خانوادگی و یا  بر سر املاک وآب وآبیاری وامثالهم بوده است که بیشتر بصورت کدخدا منشی و یا توسط ریش سفیدان حل و فصل می شده .

          در قدیم مردم اعتماد راسخی به یکدیگر داشتند بطوری که گاهی افراد از یک ماه تا شش  ماه با پای پیاده وچهارپایان به مسافرت می رفتند وخانه واهل خانه را به همسایه ها می سپردند و با خاطری آسوده سفر می کردند .

         تا حدود چهل سال قبل از انقلاب اکثر مردم لباسهای ساده و قبا وکلاه نمدی استفاده می کردند وعده ایی از بزرگان محله نیز از لباسهای فاخر وکلاه شبگاه استفاده می نمودند  و هرگز آنرا ننگ وخفت نمی دانستند ، وپس از آن بمرور با باز شدن فرهنگ وتمدن جدید به ایران ، از جمله تلویزیون ، سینما وتلاش دولت برای عوض کردن زندگی مردم ، همه آن آداب وسنن قدیم بمرور برچیده شده و مد گرایی جای آنرا گرفت وتقریباً در همه خانوادها نفوذ کرد .

  


 

*اَلْعُلَمَاءُ بَاقُونْ مَا بَقَی الدَّهْرُ اَعْیَانُهُمْ مَفْقُودَهٌ وَاَمْثَالُهُمْ فِی الْقُلُوبِ مَوْجُودَهٌ               

( نهج البلاغه انصاری 10 83 )

(لطفاً چنانچه عکس یا مطلب مناسب در مورد مرحوم شریعتی دارید جهت استفاده در کتاب به اینجانب ارسال نمایید)

مقدمه

          شرح زندگانی بزرگان دین وكسانیكه در طول عمرشان زحمت زیادی برای اسلام ومذهب تشیع كشیدند بسیار جذاب وشنیدنی است . افرادی كه از همان دوران جوانی خود را وقف فعالیتهای مذهبی می كردند .


پیش گفتار

در مورد نصرآباد ابتدا لازم استبه طور خلاصه مواردی را عنوان و در ادامه به شرح و توضیح بیشتر بپردازم:

در قدیم نصرآباد، مردم آداب ورسم و رسومات خاصی داشتند و البته مردم بسختی فراوانی زندگی می کردند. مردم بسیاربا صفا و مظلوم بودند و البته دچار برخی خرافات نیز بوده اند و بسیاری از این خرافاتحتی در دین ما، عزاداریها، دسته جات و در دیگر شؤنات زندگی مردم وارد و متأسفانهبسیاری از آنها هنوز هم ادامه دارد.

حرفه مردم اغلب کشاورزی و دامداریبوده و پدران، فرزندانشان را از سن کم مثلاً 6- 7 سالگی بکار می گرفتند، آنهایی کهمغازه دار بودند در مغازه و آنهایی که دامدار وکشاورز بودند در مزرعه فرزندانشانرا تعلیم می دادند تا در آینده شغل پدر را ادامه دهند.



    شیخ ابوالقاسمنصرآبادی

شرحیاز زندگی شیخ ابوالقاسم نصرآبادی بر اساس کتاب تذکره الاولیاء

 زاهـــد   وارســـته قرن  چـــهار            شیــخ  ابوالـقاسم  نصـری  تــبار

جایگهش  جـمله ز  عباد  بــود               سخت  بلـند مرتبه  اســتاد  بـود

گــرچــه ز پیغمبر خـود دور بود               رتبه  چـو اصحاب   نبی  پور  بود

درطرقش  جمله  هوا دار  داشت              حلقه   وصلش همه  انوار   داشت

عالم  علم است  و  حدیث  وسخن            خـاص   روایات   به   هر انجـمن

غـایت  اسـتاد  هـمه  اهـل  فـن               عارف   یکـتای همه  مرد  و  زن



66  مثنوی                                   خیاط به کوزه افتاد

این  شنیدی   پیر خیاطـی  به  راه     می شمرد  او   مرده هایی بی  پناه

پس  چو  بانک لا  اله   آمد   بگوش     پیر خیاط از  شنیدن شد  به  هوش

کوزه ایی   را  در  کنار   خود   نهاد     هر  که  مُرد او  ریگ  اندازد به یاد

چون گذشت از ماجرایش چند سال      بی خبر شد یک رفیق  از حال و قال

آمد   آنجایی   که دکان  داشت  او     پرس  و  جو کرد  از  اهالی  یار  کو

یک  نفر   اهل  مزاح  و   بذله گو      گفت  اینجا   از   که  داری جستجو

گر  به خیاط آیدت  این پرس و جو      کوزه  را   بنگر  در  آن   افتاده  او

98/7/26


           همان طور که می دانید در زمان ساسانیان روستایی به نام نرسی آباد وجود داشته و این نام  بر گرفته از یکی از شاهان ساسانی بوده است که این روستا را آباد کرده و آوازه آن را به اقصا نقاط رسانده است.

این روستا که در منطقه ماربین و در حاشیه رودخانه زاینده رود قرار داشته از موقعیت بسیار مناسبی برخوردار بوده چرا که همواره آباد و مورد توجه زمامداران و شاهان عصر ساسانیان بوده است.

داستانی که در این رمان بیان می گردد غیر واقعی است و سعی شده بر اساس آنچه در مورد آن زمان شنیده شده ساخته تا تصور آن برای علاقمندان آسانتر گردد.

اصولاً از زمان کورش کبیر ایران زمین در بین تمامی اقوام آن زمان متمایز و سرآمد همه ملل بوده است.  تمدنی که پیشینیان ما بوجود آوردند باعث شده بود که به عنوان یک امپراتوری عظیم در پهنه کیتی باشد. و در عین این گستردگی  شاهان در مورد رعایت عدالت در بین اقوام ایرانی فروگذار نبودند.

وقتی هر ایرانی استوانه کورش را در چنگال اجانب می بیند شگفت زده می شود که چطور این استوانه تاریخی ما در دست آنها گرفتار شده واز آن بهره برداری علمی می نمایند وخود ما که اجدادمان به وجود آورنده آن بوده اند باید در حسرت دیدن آن بمیریم.



آخرین جستجو ها

خرید کفش ارزان قیمت رسمی مردانه پسرانه چرم اکو قهوه ای مشکی 2020 دانشجوی زیست شناسی املاک سهیلی دکوراسیون داخلی و بازسازی ساختمان مجله نتی Tami's receptions footbgarici بلاگ نویسان میهن apdihobla enpeamesgest